من یک شیعه دوازده امامی هستم . در نظر دارم با تمام توان و با کمک شما دوستان در عرصه جنگ نرم و جهاد مجازی به نبردی مقدس بر علیه شیطان بزرگ به سرکردگی صهیونیزم بین الملل بپردازم .
امید است شما دوستان ما را در این امر خطیر یاری نمائید.((اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته و المستشهدین بین یدیه))
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 99
بازدید دیروز : 9
کل بازدید : 23747
کل یادداشتها ها : 19
ما دو سوّم این ماه پر فضیلت را تقریباً پشت سر گذاشتیم؛ دهه سوّم أفضل از دهه اوّل و دوّم است.باید واقع خود را دریابیم که احدی به داد ما نمی رسد و داد ما هم به گوش احدی نمی رسد. چون احدی به داد ما نمی رسد: یوم یف رّ المرء م ن اخیه (1)، همه از دیگران گریزانند. صدای ما به گوش احدی نمی رسد، چون این صدا پاسخ ندارد؛ فقط رنج می آورد. بهشتیان از صدای رنج آور برای همیشه مصونند. اگر ما این ایام به داد خودمان نرسیدیم، کسی به داد ما نمی رسد. نگاه فقهی بسیاری از بزرگان به احادیث اخلاقی ما بسیاری از نصوص دینی را از مرز مقدّس فقه جدا کردیم، به بخش اخلاق بردیم؛ در بخش اخلاق هم که کاری نکرده ایم ! اینکه گفتند : اگر همسایه گرسنه باشد، اگر مسلمانی استغاثه کند و شما به دادش نرسید، فلیس ب مسل م (2)؛ ازاین لحن ها بسیاری از بزرگان ما حکم فقهی فهمیدند. ما متأسفانه اینگونه از نصوص آموزنده را از مرز فقه بیرون بردیم، گفتیم حکم اخلاقی است. باحکم اخلاقی هم معامله مستحب کرده ایم ! نمی دانیم که حکم اخلاقی در علم کلام با ما چه می کند ! این رذائل اخلاقی با ما چه می کند !! ممکن است فقیه، فتوا به حرمت ندهد، ولی یک عالم اخلاق بگوید : این خصیصه ولو گناه فقهی نیست، مار و عقرب درون است. وقتی آن را از فقه بیرون بردیم و بحث محققانه اخلاقی هم نکردیم؛ آنگاه خود را آزاد می پنداریم. سازندگی معنوی در گرو عمل به سیره اهل بیت (ع) وقتی می رسیم به سیره اهل بیت (علیهم السّلام)، می بینیم برای ما سئوال تولید می شود که چرا امام سجاد شب و روز ماه مبارک رمضان جز تسبیح و تهلیل و تکبیر و تحمید (ذکر سبحان الله،لا اله الا الله، الله اکبر والحمد لله)هیچ حرف نمی زد ! سیره مبارک امام چهارم این بود که:لم یتکلّم لا ب التّسبیح و التّهلیل و التّکبیر و التّحمید(3)] حالا ضرورت حساب دیگری دارد [، ناله های او در دعای ابوحمزه بهترین راه را به ما ارائه کرده است. همانطوری که قرآن یفسّ ر بعضه بعضاً (4)، ینط ق بعضه ب بعض (5)، یصدّ ق بعضه بعضاً (6)؛ دعا هم به شرح ایضاً. شما اگر بخواهید یک آیه یا یک سوره قرآن را تفسیر کنید، ناچارید از آیات و سور دیگر استمداد کنید. اگر خواستید یک دعائی را تفسیر کنید، ناچارید از ادعیه دیگر مدد بگیرید. چه اینکه اگر خواستید از قرآن استفاده کنید، ناچارید از ادعیه کمک بگیرید. این دعا مثل سایر نصوص،مبیّن قرآن است. مسائل فقهی قرآن که آیات الأحکام است؛ مقیّدی دارد، مخصّصی دارد، شارح لبّی متّصل و منفصلی دارد که روایات فقهی به عهده می گیرد؛ مسائل معنوی و اخلاقی قرآن را ادعیه به عهده دارد. مگر فقیه ممکن است به یک آیه ای با قطع نظر از روایات فقهی استدلال کند؛ اینچنین نیست ! یک معلّم اخلاق اگر بخواهد از یک آیه، حکم اخلاقی بفهمد، بدون مراجعه به ادعیه میسّر نیست. « اعمال عبادی » و «اقرار به گناهان »، وسائل نزدیکی به خدا در قرآن کریم به ما فرمود: و ابتغوا ل یه الوسیل ه (7). یعنی بدون وسیله نمی شود با خدا سخن گفت و از فیض خدا مدد گرفت؛ وسیله بگیرید. وسیله فراوان است؛ در نهج البلاغه خیلی از این عبادات به عنوان وسائل یاد شده است. فرمود: نّ افضل ما توسّل ب ه المتوسّ لون، صلاه است، زکات است، صوم شهر رمضان است؛ فنّه جنّه م ن الع قاب(8). و ابتغوا ل یه الوسیل ه؛ نماز وسیله است، روزه وسیله است، عبادت ها وسیله است. امّا در مناجات شعبانیه و در دعای ابوحمزه ثمالی ببینید بهترین وسیله چیست:اللّهمّ ن کان قد دنا اجل ی و لم یدن ن ی م نک عمل ی، فقد جعلت القرار ب الذّنب ل یک وسیلت ی(9). خدایا ! گفتی وسیله بیاور؛ اگر عمرم تمام شد، نتوانستم وسائل دیگر بیاورم، این وسیله نقد را الان می آورم. خدایا ! من بدم و بد کردم، گناه کردم.بنابر این، اقرار به گناه وسیله است. عبارت بالا در مناجات شعبانیه بود،اما در ابوحمزه ثمالی این است:و لم یقرّ بن ی م نک عمل ی فقد جعلت العتراف ب الذّنب م ن وسائ ل ع للی(10). باید دیون مردم را بدهم، آن اعمالی که باید قضا به جا بیاورم، قضا به جا بیاورم؛ حالا اگر نشد و عمرم کفایت نکرد و هم اکنون در آستانه مرگم؛ چون هیچ کس که نمی داند کی می میرد. خدایا ! این وسیله را همیشه به همراه دارم که اقرار دارم بد کردم. به ربوبیّت تو، به عبودیت تو، به عفو تو، به زشتی خودم اقرار دارم. شیرین زبانی بنده در مناجات با پروردگار آنقدر ذات أقدس له با بنده اش مهربان است که اجازه « دلال » (ناز کردن)می دهد؛ دلال،به شیرین زبانی می گویند. دیدید یک کودک با مادر و با پدر چگونه شیرین زبانی می کند ! این را می گویند: ( دلال ). اگر محب خود را به حرم محبوب نزدیک یافت، با او شیرین زبانی می کند. اگر پدر به کودک گفت چرا بد کردی؛ او هم شیرین زبانی می کند، می گوید: تو چرا نبخشیدی؟! من اشتباه کردم، تو چرا صرف نظر نکردی؟ این حال را می گویند: دلال. حالا کی در چه حالتی به خود اجازه دلال می دهد؟ آنها که این راه را رفته اند، می دانند؛ نه ما ! این مدّلاً علیک (11)در دعای افتتاح، یعنی خدایا ! آن توفیق ا دلال را به من بده که شیرین زبانی کنم با تو. حالا شیرین زبانی چه در مناجات شعبانیّه، چه در ابوحمزه ثمالی: ا لهی ا ن اخذتن ی ب ذنب ی اخذتک ب عفو ک (12)، خدایا ! تو اگر به من بگوئی چرا گناه کردی، من می گویم تو چرا نبخشیدی؟! این یک نحو دلال است. اصلاً دعای نورانی ابوحمزه ثمالی با یک دلال ظریف شروع می شود. ما یک دلال صریح داریم، یک دلال ضمنی داریم، یک دلال التزامی.دلال صریح همان است که:ا ن اخذتن ی ب ذنب ی اخذتک ب عفو ک، ا ن اخذتن ی کذا اخذتک ب مغف رت ک؛ اگر بگوئی خلاف کردی، می گویم تو چرا نبخشیدی؛ اگر بگوئی بد کردی، می گویم تو چرا نپوشیدی؛ این دلال است. امّا این دعای ابوحمزه با شیرین زبانی شروع می شود: خدایا ! گفتی آدم خوب باش، من خوبی کجا پیدا کنم؟ تو بده ! گفتی بد نکن، من چه جور بد نکنم؟ تو نگذار ! آنها که خوب بودند، مگر کی به آنها داد: م ن ین ل ی الخ یر یا ربّ و لا یوجد لا م ن ع ند ک، و م ن ین ل ی النّجاه یا رب و لا تستطاع لا م ن ع ند ک. البتّه نه آنها که کار خیر کردند از کیسه خود داشتند، نه آنها که بد کردند از قلمرو قدرت تو بیرونند:لا الّذ ی احسن استغنی عن عون ک و رحمت ک ولا الّذ ی اساء و اجترأ علیک و لم یرض ک خرج عن قدرت ک (13). بازگشت قرآن کریم به وسیله « دعا » حالا یک چنین ماهی، یک چنین شیرین زبانی ای به ما آموختند و ما این سرمایه را فروخته ایم و داریم می رویم ! این سخن از دیر زمان نزد حکماء و بزرگان بود که قرآن آمد که دعا گونه بر گردد، قرآن نیامد که بماند ! قرآن کتاب نازل است و دعا، قرآن مرفوع به تعبیر مرحوم میرزا جواد آقا ملکی در کتاب مراقبات اش؛ بعدها در سخنان مرحوم آقای شاه آبادی (رض) آمد، که بعد هم از امام راحل شنیدیم. این یک حرف رائج اهل دل بود؛ آنها می گویند: قرآن نیامد که بماند، قرآن آمد که بر گردد. قرآن، قرآن آمد و دعا بر می گردد: الدّعاء قرآن مرفوع.آیا دعا می رود، یا با داعی می رود؟ قرآن آمد، یا فرشته ها آوردند؟ بالأخره کسی قرآن را می آورد. این یک گزارش اعتباری نیست ! گرچه در همان دعای ابوحمزه ثمالی هست که: گزارش ها مرتب می رسد: و لم یزل و لا یزال(14)؛ از تو خیر می آید و از من شرّ به شما گزارش می رود. چون شرّ، صعود ندارد، شرّ را گزارش می دهند؛ امّا خیر، ل یه یصعد الکل م الطّی ب (15). خود جان آدم وقتی پاک شد، صعود می کند. حالا معلوم می شود که چرا امام سجاد نه شب حرف می زند، نه روز ! بیانات آیت الله جوادی آملی (مدظلّه العالی) در خطبه های نماز جمعه قم ـ 21/ 12/ 1371 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ (1) عبس/ 34 (2) الکافی/ 2/ 164 (3) الکافی/ 4/ 88 و 89 (4) بحار الأنوار/ 29/ 352 (5) نهج البلاغه/ خ 133 ـ عظه النّاس (6) نهج البلاغه/ خ 18 ـ الحکم ل لقرآن (7) مائده/ 35 (8) نهج البلاغه/ خ 110 ـ السلام (9) اقبال الأعمال/ 686 ـ ... الدًّعاء ف ی شعبان مروی عن ابن خالویه (10) بحار الأنوار/ 91/ 165 (11) اقبال الأعمال/ 58 ـ م ن دعاء الفتتاح (12) همان/ 686 ـ ... الدًّعاء ف ی شعبان مروی عن ابن خالویه (13) همان/ 67 (14) همان/ 70 (15) فاطر/ 10